من همیشه تنهاییمو با دنیای مجازی پر کردم! مثه خیلیا دیگه مطمعنم زیادن کسایی که توی دنیای واقعی کسی رو ندارن ! من حتی رفیقی ندارم که باهاش بیرون برم ! بیشتر وقتمو به چت کردن میگذرونم! گیم بازی کردن ! یا کد زدن! اوایل که عادت نداشتمبه این تنهایی که تحت فشار بودم ! احساس افسردگی داغونم میکرد مثه الان که چشمم داغونه و حس پوچ بودن میکنم دقیقا اون شکلی بودم ! دانشگاه که رفتم اون حس پوچ بودن از بین رفت همیشه رفیقام بودن ! خوابگاه خیلی خوب بود واسه من ! الان که
۲۰ روز از تصادفم میگذره :) ۲۰ روزه نتونستمیه خط کدم بنویسم ! نمیدونم درک میکنین یا نه ولی کدامو نمیبینم تار میبینم ! یه چشمم از کار افتاده هرچی زور میزنم پلکم باز نمیشه :) اون یکی چشمم که توی تصادف عینکم شکسته ! شماره چشمم ۱۶ میفهمین ینی چی ؟! ینی کورم کوووووور ! خسته شدم خسته ! امشب اشکم در اومد آره گریه کردم ! من گریههههه کردم ! به شدت تحت فشارم روانیم ! نمیدونم باید چیکار کنم ! حتی نتونستم درست گریه کنم اونقد درد کشیدم به خاطر بخیه های لنتی :)
درباره این سایت